زلزله ی کرمانشاه و یک جرقه ی ذهنی درباره ی فضای آموزشی مملکت
در روزنامه ای می خواندم که در زلزله ی کرمانشاه بیمارستانی که یک سال تازه از زمان ساختش می گذشته خراب شده است.
اگرچه فردی که از این موضوع خبر می داد با جدیت بیان کرده بود که باید باعث و بانی این مساله پیدا بشود و پاسخ پس بدهد، اما من با خودم به این فکر کردم که چقدر در کشور ما و در فضای آموزشی ما به maintainability یا همون "نگهداشت پذیری" یا به زبان عامیانه تر کیفیت یک محصول دقت می شود؟ این محصول لزوما یک ساختمان نیست، محصول نرم افزاری هم هست، محصول الکترونیکی هم هست و غیره.
بعد یاد توصیه هایی افتادم که از روزی که وارد دانشگاه شدم مکرر به گوشم خورده و همیشه هم نسبت به آن مشکوک و بدبین بوده ام، اینکه "اگر می خواهی کاری را یاد بگیری وارد بازار کار شو!". این یعنی ما هیچ امیدی به یک فرد لیسانسه و یا ارشد و دکترا نداریم که بتوانند با علم خودشان کیفیت آن شیوه ی ساختمان سازی کهنه را بالا ببرند. همه چیز را می خواهیم بر اساس تجربه به پیش ببریم و علم بی ارزش است، بنابراین تا یک دیپلمه را می بینیم که ماهی n تومان در می آورد و فلان تعداد ساختمان هم ساخته است به دانشجویان سرکوفت بی عرضگی و به درد نخوری می زنیم. حال آنکه این امری طبیعی ست که هرچیزی که بخواهد کیفیت بالاتری داشته باشد باید قاعدتا علم بیشتری در خودش داشته باشد و علم یک شبه به دست نمی آید.
البته در اینکه در دانشگاه ها رویکرد عملی بسیار کم و تاسف برانگیز است شکی نیست، اما راه حل آن هم این نیست که کلا بیخیال دانشگاه بشویم و بگوییم ما که می توانیم از دیپلمه ها یک ساختمان تحویل بگیریم پس لیسانس و ارشد و دکترا برای چه؟! و بعد دانشگاه ها را تبدیل بکنیم به بنگاه های ناامیدی و رکود و نبود امکانات و درنهایت هم حاصل این باشد که صرفا در بهترین حالت از دل آن "استاد دانشگاه" بیرون بیاوریم! آن هم استاد دانشگاه هایی بی کیفیت که آفت و بلای جان نسل های دانشجویی بعدی خواهند بود.
- ۹۶/۱۰/۱۱